نذر کردم اطعام غدیر بدهم، چه اتفاقی افتاد؟

نذر کردم اطعام غدیر بدهم، چه اتفاقی افتاد؟

همه چیز از یک تصمیم ساده اما پرمعنا شروع شد. چند روز مانده به عید غدیر، با خودم فکر کردم امسال می‌خواهم حال و هوای این عید بزرگ را جور دیگری جشن بگیرم. نذر کردم اطعام غدیر بدهم؛ یعنی در روز عید غدیر غذا بپزم و میان دیگران پخش کنم. راستش را بخواهید، اولش کمی مردد بودم. تا به حال نذر غذای غدیر نداشته بودم و نمی‌دانستم از کجا باید شروع کنم. اما شوق انجام کاری خیر در این روز عزیز آن‌قدر قوی بود که تردیدهایم را کنار گذاشتم. با خودم گفتم: «یک وعده غذای ساده شاید کار بزرگی نباشد، ولی می‌تواند دل چند نفر را شاد کند.» از کودکی شنیده بودم که در عید غدیر کارهای خیر ثواب چند برابری دارند. می‌گفتند اطعام غدیر ثوابی عظیم دارد؛ حتی شنیده بودم که «غذا دادن به یک نفر در روز عید غدیر خم، مثل غذا دادن به همه پیامبران و صدیقان است». این حرف‌ها برایم الهام‌بخش بود، هرچند تا آن روز فقط در حد حرف بود. حالا می‌خواستم آن را به عمل تبدیل کنم. احساس می‌کردم این نذر اطعام می‌تواند بهانه‌ای باشد تا شادی روز غدیر را با دیگران قسمت کنم و خودم هم از برکت این کار بهره‌مند شوم.

نذر کردم اطعام غدیر بدهم، چه اتفاقی افتاد؟

اولین تجربه اطعام غدیر من

وقتی تصمیمم قطعی شد، خانواده‌ام هم از آن استقبال کردند. باورم نمی‌شد که این‌قدر مشتاق باشند! مادر با ذوق گفت: «من آشپزی‌اش را به عهده می‌گیرم.» پدر هم قول داد در خرید مواد اولیه کمک کند. حتی خواهر و برادرم هم داوطلب شدند در بسته‌بندی و پخش غذا دست به کار شوند. انگار مشارکت در اطعام برای همه‌مان تبدیل به یک کار هیجان‌انگیز خانوادگی شده بود. خانه‌ی ما که روزهای عادی ساکت بود، شب عید غدیر پر شد از عطر برنج و خورشت نذری، خنده‌های بلند و جنب‌وجوش. صبح روز عید غدیر، دیگ‌های غذا روی گاز قل‌قل می‌کردند و قلب من هم تندتند می‌زد. این اولین‌باری بود که به نیت عید غدیر برای تعداد زیادی مهمان نادیده غذا می‌پختم. مادرم طبق یک دستور قدیمی، غذای عید غدیر را با عشق و دقت همیشگی آماده می‌کرد؛ یک خورشت قیمه خوش‌عطر که مطمئن بودیم کمتر کسی دست رد به سینه‌اش می‌زند! ظرف‌های یک‌بارمصرف ردیف شده بودند و هر کدام را با برنج داغ و خورشت پر می‌کردیم. خواهرم با سلیقه ظرف‌ها را تزیین می‌کرد و روی هر کدام یک برچسب تبریک عید غدیر می‌زدیم. حتی بچه کوچکتر فامیل هم آمده بود کمک؛ با ذوق یک کاردستی درست کرده بود تا کنار غذا به بچه‌های دیگر هدیه بدهیم. لحظه‌ای که اولین ظرف غذا را به دست اولین نفر دادم، استرس و خستگی یک‌باره از یادم رفت. لبخند مرد میانسالی که غذا را گرفت و دعای خیری که زیر لب برایمان کرد، آن‌قدر به دلم نشست که تمام زحماتمان را ارزشمند کرد. جلوی مسجد محل، کنار یک ایستگاه صلواتی، بساط پخش غذای نذری‌مان را پهن کرده بودیم. رهگذران و همسایه‌ها جلو می‌آمدند؛ بعضی‌ها ظرف غذا را می‌گرفتند و تبریک عید می‌گفتند، بعضی دیگر خودشان در پخش کمک می‌کردند. یک پیرزن با عصا به زحمت نزدیک شد، برایش یک صندلی گذاشتیم تا بنشیند و غذایش را همان‌جا با آرامش بخورد. چشمانش از خوشحالی برق می‌زد و مدام می‌گفت: «الهی خیر ببینید دخترم، الهی همیشه سفره‌تون پربرکت باشه.» آن لحظه حس کردم چقدر دل‌هایمان به هم نزدیک شده؛ غریبه و آشنا نداشتیم، همه در شادی این عید سهیم بودیم.

نتایج و تغییراتی که احساس کردم

تا غروب روز عید غدیر، حدود صد پرس غذا را در محله پخش کردیم. خستگی روی تنمان بود، اما یک حس سبک‌بالی و شادی عجیبی در دل همه ما موج می‌زد. انگار چیزی در وجودمان تازه شده بود. من فقط یک وعده غذا نذر کرده بودم، ولی نتیجه‌ای فراتر از انتظارم گرفتم. پس از آن روز متوجه شدم این نذر کوچک چه برکاتی برایم داشته است:

  • لذت معنوی وصف‌ناپذیر: وقتی لبخند یک کودک یا دعای خیر یک پدر و مادر را دیدم، احساس کردم روحم غرق در شادی و آرامش شده؛ این لذت معنوی با هیچ چیز مادی قابل قیاس نبود.
  • گرم‌تر شدن کانون خانواده: همکاری در پخت و پخش غذای نذری باعث شد اعضای خانواده‌ ما به هم نزدیک‌تر شوند. از لحظه آماده‌سازی تا آخرین ظرفی که پخش شد، همه با هم بودیم و این مشارکت خانوادگی صفا و صمیمیت بی‌سابقه‌ای به خانه‌مان آورد.
  • تقویت حس همبستگی اجتماعی: پخش غذای نذری در محله بهانه‌ای شد که با همسایه‌ها بیشتر صحبت کنیم و حس کنیم محله‌مان یک خانواده بزرگ است. اطعام غدیر پلی بین دل‌های ما شد که اثرش تا مدت‌ها در روابطمان ماند.
  • برکت مادی و معنوی در زندگی: بعد از آن نذر احساس کردم برکت خاصی وارد زندگی‌ام شده. انگار دعای خیر آن پیرزن و دیگرانی که غذا را دریافت کردند، درهای رحمت خدا را به روی زندگی‌ام باز کرد. مشکلاتم آسان‌تر حل شدند و دل خودم هم امیدوارتر از قبل شد.

آن روز فهمیدم که نذر عید غدیر فقط دادن یک دیگ غذا یا سیر کردن چند نفر نیست. در واقع ما داشتیم عشق و ارادت خود را به امیرالمؤمنین (ع) و روز غدیر با دیگران قسمت می‌کردیم؛ یک جور ابراز محبت عملی به اهل‌بیت و بندگان خدا. این کار خیر کوچک دل خودمان را هم روشن کرد، درست مثل شمعی که هم اطراف را روشن می‌کند و هم خودش نور می‌گیرد.

شما هم می‌توانید این حس را تجربه کنید

شاید با خودتان بگویید «من که توانایی مالی یا وقتی برای پختن غذای زیاد ندارم.» اما باور کنید مشارکت در اطعام غدیر به اندازه دل آدم‌هاست، نه به میزان پول و امکانات. حتی با یک سهم کوچک، یا کمک در بسته‌بندی و پخش غذا، می‌توانید در شادی عظیم عید غدیر سهیم شوید. اگر مثل گذشته من، تا به حال این کار را تجربه نکرده‌اید، امسال فرصت را از دست ندهید. لازم نیست همه کار را خودتان انجام دهید؛ می‌توانید با دوستان یا فامیل همراه شوید، یا از طریق گروه‌های مردمی مثل گروه اقامه غدیر ثبت‌نام کنید و سهیم شوید. آن حس خوبی که من چشیدم، منتظر شما هم هست. کافی است قدم اول را بردارید و دل به کار بدهید. شک نکنید که لبخند رضایت یک نیازمند یا دعای خیر یک مادر، زندگی شما را هم روشن‌تر و شیرین‌تر خواهد کرد. مگر عید غدیر عید مهربانی و ولایت نیست؟ پس چه هدیه‌ای بهتر از اینکه با محبت و ولیمه‌دادن، این روز را بزرگ بداریم. از همین حالا خودتان را برای یک تجربه دل‌انگیز آماده کنید. خانواده، دوستان و همسایه‌هایتان را خبر کنید و در هر اندازه که می‌توانید دست به کار شوید. ما هم در کنار شما هستیم. برای ثبت‌نام و همراهی در طرح اطعام غدیر در اقامه غدیر کافیست همین الان به صفحه اطعام غدیر بروید، ثبت‌نام کنید و قدم در این مسیر پربرکت بگذارید. امیدواریم امسال شما هم داستان زیبای خودتان را در این مسیر پربرکت رقم بزنید. منتظر حضور گرمتان هستیم و عید غدیر را پیشاپیش به شما تبریک می‌گوییم!

0 پاسخ

پاسخ دهید

میخواهید به بحث بپیوندید؟
مشارکت رایگان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.